پیرپسر، تمثیلی از جامعه بیهنجار؛
فروپاشی پدرسالاری در نگاه جامعهشناسانه
فیلم پیرپسر اکتای براهنی روایتی تلخ از فروپاشی نهاد خانواده و بحران قدرت پدرسالارانه است؛ خانهای که بهجای مأمن، به زندانی از خشونت، هوس و بیهنجاری بدل میشود. این اثر از منظر جامعهشناسی بازتابی از گسست نسلی، بیعدالتی طبقاتی و فروپاشی اخلاقی در جامعهای است که نظم و مشروعیت را از دست داده است.
مسعود جهانگیری (دانشآموختهی جامعهشناسی سیاسی و مدرس دانشگاه)
فیلم پیرپسر (The Old Bachelor) نوشته و کارگردانی اکتای براهنی و محصول سال ۱۴۰۰–۱۴۰۱ ایران است. از بازیگران اصلی آن میتوان به حسن پورشیرازی، لیلا حاتمی و حامد بهداد اشاره کرد.
در خلاصهی داستان آمده که پدری به نام غلام باستانی همراه دو پسرش (علی و رضا) در خانهای قدیمی زندگی میکند؛ پدر مردی لاابالی، معتاد، هوسباز و صاحب ثروتی نسبی است، ولی سهم پسرانش را نمیدهد؛ رابطهای متناقض میان قدرت، حق، عشق و تنفر شکل میگیرد.
تحلیل جامعهشناسانه :
۱. قدرت، هنجار و نظم خانوادگی
در این فیلم، پدر به عنوان نماد قدرت خانوادگی حضور دارد: مردی با ثروت، ولی فاقد رعایت قواعد اخلاقی و هنجار خانواده. پدر به پسر کوچک مکرراً میگوید «نامشروع» یا «حرامزادگی» و سهمش را نمیدهد.
این امر نشاندهندهی شکاف میان واقعیت و ایدۀ هنجار خانوادگی است: خانواده معمولاً باید فضایی امنیتبخش، عدالتمحور، و قابل اعتماد باشد؛ اما در اینجا، خانه خود به عرصهای از تنش، بیعدالتی و سوءاستفاده تبدیل شده است.
از دیدگاه امیل دورکیم، هنگامی که هنجارها ضعیف میشوند یا شخص در نقشی که بر عهده دارد نتواند آن نقش را عمل کند، احساس بیهنجاری («آنومی») گسترش مییابد. پسران خانه با فقدان ضابطه مواجهاند: پدری که قوانین را رعایت نمیکند، نظام اعتماد را خراب کرده است.
همچنین، از دیدگاه میچل فوکو (مبانی کنترل و زیستقدرت) میتوان خواند که پدر، نه تنها قدرت مادی دارد، بلکه تلاش میکند بدن، میل، زمانِ زندگی پسران و مستأجر را کنترل کند (مثلاً اجبار به سکوت، تحقیر، یا هوسبازی). این مصداق «نظمِ نظارت» نیست. به معنای زندان رسمی، بلکه به معنای خانهای است که خود تبدیل به زندان میشود.
۲. طبقه، سرمایه نمادین و فاصله اجتماعی
پسر کوچک از طبقه مرفه خانواده کینه دارد« نفرت پسر کوچک از طبقه مرفه جامعه.»
این شکاف طبقاتی درون خانواده میتواند نمادی از شکافهای بزرگتر جامعه باشد: طبقهای که منابع دارد اما آن را عادلانه تقسیم نمیکند، یا وجهی نمادین از قدرت دارد اما مشروعیت آن پرسشبرانگیز است.
از دیدگاه پیر بوردیو، میتوان این را تحلیل کرد که پدر سرمایه مادی و نمادین دارد اما «هابیتوس - Habitus » یا منش او مشروع نیست؛ حقِ تقسیم ندارد، کردارهایش به افترا و سقوط اخلاقی رسیده است، در نتیجه فرزندانش نمیتوانند به آن سرمایه مشروع تبدیل کنند، بلکه او آن سرمایه را از آنها باز میدارد.
پسر کوچک با احساس عقده نسبت به طبقه مرفه (که پدر تا حدودی نمایندهاش است) دستبهعمل میزند: “نفرت”، “کینه اجتماعی”، و نقشه “قتل پدر” اینها همه نشانههایی از مقاومت علیه ساختار طبقاتی ناعادلانهاند.
۳. هنجارشکنی، فراتر از خانواده و جامعه ریسک
مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی، هوسبازی، تجاوز، رابطههای نامشروع، مفاهیمی که در این خانهی خانواده میتوان اشاره کرد.
اینها نشان میدهند که “خانه” که باید فضای امن و هنجارمند باشد، تبدیل شده به میدان ریسک و فروپاشی. در نظر اولریخ بک جامعه ریسک، خصوصیسازی خشونت و جرم و فحشا افزایش یافتهاند، چون نهادهایی که باید کنترلکنندۀ رفتار باشند، ضعیف شدهاند.
هنجارشکنی پدر مصرف مشروبات، مصرف مواد، تجاوز، تحقیر فرزندان هم نمادی است از این که «قدرتِ رسمی» یا «نظام هنجار» در درون خانواده و اجتماع دچار خلل شده است. جایگاه زنِ مستأجر که به دلیل فقر تن به مستاجری میدهد، وضعیت طبقاتیاش، فرصتهای محدودش، و تبدیل شدنش به ابزار هوس و فشار، نشاندهنده تلاقی جنسیت و طبقه است. از منظر جامعهشناسی جنسیت، این زن نمادی است از کنشگری محدودشده در ساختار مردسالار و طبقهمند.
۴. رابطه نسلها، هویت و بیگانگی
برادران علی و رضا هر کدام مواجههای متفاوت با پدر دارند: یکی (علی) بزرگتر است، در مقام «فرزند مسؤول» ؛ دیگری (رضا) کوچکتر، با احساسِ نامشروع بودن، انزجار و نهایتاً عملِ قتل. از دیدگاه جورج زیمل، زندگی در شهر مدرن (یا در این مورد، در خانوادهای مدرن ولی فاسد) به بیگانگی و انقطاع میان نسلها میانجامد. برادری که پدر سهمش را نداده، هویت خود را در بازار فرزندِ مشروع/نامشروع نمییابد.
شبح «پسره» که پدر به او میگوید «مردی که قانون نداشته باشد هنوز پسره» دقیقاً اشاره به این دارد که هویت مردانه (یا بالغ) واجد قانون، مشروعیت، هنجار و مسئولیت است. پدری که قانون ندارد، طبق این فرمول، «پیره پسر» است. یعنی مردی که قدرت دارد اما مشروعیت ندارد و هنوز در مرحله رشد نکرده. این ضربه هویتی را پسران (و جامعه) میفهمند.
۵. ساختارشکنی فرمی و نمادین
فیلم با خانهای قدیمی، فضای پوسیده، روابط تکدرآمد، مصرف مواد، هوسبازی، تجاوز، قتل، نشان میدهد که ساختار خانواده بهمثابه نهاد خشکشده است. نهاد خانواده دیگر محلی برای رشد، عشق، امنیت نیست؛ بلکه میدان تسلط پدر، زیادهخواهی، و فروپاشی اخلاقی است.
این ساختارشکنی هم نمادین است - یعنی پدرسالاری به بحران افتاده، جنسیتها به مبارزه درمیآیند، طبقههای قدرت به چالش کشیده میشوند و هم فرمی: روایت گسسته، پرتنش، بدون هنجار پایانی خوش، با خشونت شدید و تلخی.
اگر از منظر نقد اجتماعی بخوانیم، این فیلم بهنوعی آینهای است از «جامعهای که وعده نظم داده ولی نظم را نتوانسته تحقق بخشد». خانه بهعنوان میکروکسم از اجتماع بزرگتر عمل میکند.
این جمله «مردی که قانون نداشته باشد هنوز پسره است» بهوضوح کنایه از فقدان هنجار، مسئولیت و مشروعیت در نقش پدر/ مرد دارد. یعنی پدری که حتی اگر پیر شود ولی رعایت قانون (دینی، اخلاقی، اجتماعی) نکند، همچنان «پسره» است- یعنی بلوغ پیدا نکرده، قدرتش مشروع نیست، جایگاهش آسیبزده است.
حضور زن مستاجر، فقر او، اجبار او به سکونت، نگاه جنسی پدر و تحقیر پسر بزرگ، همگی نشاندهنده تلاقی جنسیت، طبقه و قدرت هستند: زن بهعنوان «دیگری» و «ابژه» در ساختار مردسالار دیده میشود، و در عین حال پسر بزرگتر در موقعیتی مابین قدرت و ضعف قرار دارد، خواستار عشق، بهرهبرداری، اما تنزل یافته.
مواد مخدر، مشروبات، هوسبازی، مصرف علنی در خانه، همه اینها نشاندهنده گسیختگی هنجارها و فروپاشی نهاد خانواده و همچنین مجاز شدن ریسکپذیری در فضای خصوصی است، که از منظر جامعهشناسی نقدی است به وضع اجتماعی که در آن مرزها تضعیف شدهاند.
قتل پدر توسط فرزند، یا دستبهگریبان شدن فرزند با پدر، نشاندهنده نقطهی نهایی این فروپاشی: نهاد خانواده قادر به حفظ خودش نیست، رابطههای قدرت به جنگ بدل شدهاند، و فرزند برای گرفتن حق خود یا رهایی از تسلط پدر، به خشونت متوسل میشود.
میتوان این فیلم را بهعنوان نمادی از جامعهای دید که در آن طبقۀ مرفه یا تصور مرفهی که در پس آن فساد و زیادهخواهی هست به طبقههای پایینتر فرصت نمیدهد تا سهمشان را بگیرند، یا حتی هویتشان را مشروع سازند؛ نتیجۀ آن میتواند خشونت، انزجار، فروپاشی اخلاقی و نهایتاً بحران خانواده باشد.
جمعبندی
فیلم «پیرپسر» با بهرهگیری از ساختار دراماتیک خانوادهای متلاشی، نه صرفاً یک داستان شخصی، بلکه نمایشی از بحرانهای عمیق در نهاد خانواده، طبقه، قدرت، جنسیت و هنجارهای اجتماعی است.
از دید جامعهشناسی:
نهاد خانواده که نماد نظم و هنجار است، تبدیل شده به دستگاهی از ظلم و فروپاشی.
روابط قدرت درون خانواده بازتاب روابط قدرت در جامعه هستند؛ بخشی از طبقه مرفهِ اخلاقاً فاسد، فشار بر طبقات پایینتر، بیعدالتی اقتصادی و نمادین.
جنسیت و موقعیت زن در این ساختار مردسالار، تحت فشار است؛ هنجارها شکسته شدهاند و زن مجبور میشود نقشگذار و مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
نسلهای جوان (پسران) در مسیر دستیابی به هویت، مشروعیت و پایداری هنجار، شکست خوردهاند؛ در نهایت هویتشان با خشونت، نفرت و فروپاشی همراه است.
و در سطح فرمی: فیلم ساختارشکنی میکند در روایتِ خانوادگیِ کلاسیک، به جای پایان خوش، فروپاشی و مرگ است؛ به جای خانواده متحد ، خانوادهای از هم گسیخته؛ به جای پدرِ حامی ، پدرِ ظالم.
پربیننده ترین
- ● جادوی کلام در گل و سیمان؛ روایت خالق مجسمههای سفید، هادی ضیالدینی
- ● مرگ و زندگی در آتش آبیدر: بازماندهای که در چشمان مرگ نگریست
- ● فروپاشی پدرسالاری در نگاه جامعهشناسانه
- ● جنگ قدرت در میدان زبان – نبردی جهانی، بیصدا اما ویرانگر
- ● زندگی و هنر یک ویلون نواز سنندجی
- ● سنندج در گره زمان و مکان؛ از مدیریت نابینا تا شورای خوابآلود
- ● توسعهی کردستان در ترازوی گفتوگو و شفافیت، وعده یا واقعیت؟
- ● یادگارهای مستطیل سبز؛ بهانهای برای واکاوی جاماندگیِ فوتبال کردستان
- ● زنِ خوب یا جهانِ بد؟ تحلیل شخصیتهای نمایشنامهای که فضیلت را در تنگنا میگذارد
- ● حقوق توانیابان در سنندج همچنان نادیده گرفته میشود
- ● ۱۲۳ در دیواندره؛ تیمی کوچک با بار بزرگِ مداخله در بحرانهای اورژانسی
- ● نظام پزشکی: دوربین دراتاقهای عمل الزامی میشود
- ● حلقههای مفقوده توسعه فرهنگی در منطقه اورامانات
- ● «پاریزهر» سنندج طوفانی شد؛ پیروزی قاطع ۴ بر ۱ و پایان نیمفصل
- ● کردستان و ضرورت اجماع نخبگانی؛ بازخوانی یک نیاز فراموششده در مسیر توسعه
آخرین اخبار
- ● سنندج در گره زمان و مکان؛ از مدیریت نابینا تا شورای خوابآلود
- ● تأخیر در پرداخت مطالبات سلامت؛ تعرفهها بیاثر و هزینه بیماران بیشتر میشود/ بررسی علل عدم اجرای ماده ۳۸ قانون در دستور کار سازمان بازرسی قرار می گیرد
- ● ۱۲۳ در دیواندره؛ تیمی کوچک با بار بزرگِ مداخله در بحرانهای اورژانسی
- ● حلقههای مفقوده توسعه فرهنگی در منطقه اورامانات
- ● حقوق توانیابان در سنندج همچنان نادیده گرفته میشود
- ● زنِ خوب یا جهانِ بد؟ تحلیل شخصیتهای نمایشنامهای که فضیلت را در تنگنا میگذارد
- ● «پاریزهر» سنندج طوفانی شد؛ پیروزی قاطع ۴ بر ۱ و پایان نیمفصل
- ● آتش هیرکانی چالوس همچنان در جریان است
- ● یادگارهای مستطیل سبز؛ بهانهای برای واکاوی جاماندگیِ فوتبال کردستان
- ● پ.ک.ک از منطقه راهبردی زاب خارج شد
- ● نظام پزشکی: دوربین دراتاقهای عمل الزامی میشود
- ● مرگ و زندگی در آتش آبیدر: بازماندهای که در چشمان مرگ نگریست
- ● کردستان و ضرورت اجماع نخبگانی؛ بازخوانی یک نیاز فراموششده در مسیر توسعه
- ● زندگی و هنر یک ویلون نواز سنندجی
- ● فروپاشی پدرسالاری در نگاه جامعهشناسانه