داستان پیروزی فروتنانه یک پهلوان کُرد بر آخرین قهرمان دربار ناصرالدین شاه، میراثی از جوانمردی و افتخار برای نسلها
پهلوان نادر، اسطورهای که شعبان سیاه را به زانو درآورد
روایت زندگی پهلوان نادر، اسطوره کردستان، داستان پیروزی فروتنانه او بر شعبان سیاه در دربار ناصرالدین شاه است که میراثی از جوانمردی و شرافت را برای نسلها به جا گذاشت. این خاطرهنگاری نهتنها حماسهای تاریخی را زنده میکند، بلکه پیوند نسلها را با ارزشهای انسانی تقویت میکند.
(بخش اول)
بقلم : شادروان سید صالح سیدالشهدایی
مقدمه:
بازگشت به گذشتههای دور و نوشتن خاطرهها و یادها به چه معناست؟ آیا میخواهیم از گذشتهای که در دست نیست شمایلی بسازیم و آن را به یادگار بگذاریم؟ آیا میخواهیم به گذشته چنگ بزنیم تا با آینده مقایسه کنیم و آینده را بدان بیارائیم؟ آیا بازگشت به گذشته نوعی بازشناخت انسانهاست، حسابرسی از خود، کی بودهام؟ چه کردهام؟ و چه خواهم کرد؟ به قول حکیم طوس فردوسی بزرگ «مگر بهرهای گیریم از پند خویش» برای نویسنده این مقاله هرسه، مقایسه گذشته با امروز آگاهی نسل امروز از کردار و گفتار و پندار نسل دیروز و صداقت و درستی گذشتگان، آنچه در دست میماند، همین خاطره و یادهاست که آن را در طبق اخلاص بگذاریم ظاهر و باطن و این نوشتن و یادآوریها گریه بر مزار روزهای از دست رفته نیست؟ آیا نشان از آن نیست که مرگ آرام آرام بر در میکوبد و به ناگاه تاریخ زندگی انسانی بدون هیچ اثر مکتوبی بسته خواهد شد. انسان... چه آرام در خود شکستی و چه آرام خفتند.
روزنامهنگاری از من خواست در مورد زندگی پهلوان نادر مطلبی بنویسم با توجه به اینکه در مورد زندگی پهلوان نادر نوشتهای در دست نیست نوشتن چنین زندگی نامهای کار دشواری است به رسم ادب قبول کردم. باشد که این نوشته در بین مردم جایی داشته باشد.
آشناییام با پهلوان نادر به روزگار کودکیام بر میگردد. در روزگاری که وسایل ارتباط جمعی مخصوصا رادیو و تلویزیون و گرفتاریهای زندگی مدرن و ماشینی جمع سنتی خانوادهها را این چنین از هم فرو نپاشانده بود که افراد خانوادهها که معمولا به سه نسل تعلق داشتند اغلب زیر یک سقف و بر گِرد سفرهای حلقه میزدند، پیوندهای خویشاوندی که غالباً در یک محله زندگی میکردند محکم و صمیمی بود. قصههای حماسی و پهلوانی ارتباط بین افراد خانواده و نسلها را برقرار میکرد، داستانهای اسطورهای و پهلوانی مردم پسند چون آرش کمانگیر، حسین کُرد شبستری، رستم و سهراب و افسانهی پهلوان نادر، از سینهای به سینهای و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییافت و افراد را تحت تأثیر قرار میداد و ایجاد انگیزه مینمود و به این ترتیب تفاهم میان نسلها اینگونه به وجود میآمد. چه لذتی داشت شبهای سرد و طولانی زمستان زیر کُرسی نشستن و قصههای پهلوانی و جوانمردی را گوش دادن و بارش دانههای سفید برف را از پشت شیشهی پنجرهها دیدن و بلندای شب را شکستن، اغلب قصههای پهلوانان و اسطورهها در کتابهایی نوشته شده بود اما در مورد پهلوان نادر کتب یا دست نوشتهای نبود و چنین میپنداشتم پهلوان نادر افسانهای است، ساخته ذهن کٌردستانیها و تمام کسانی که در مورد پهلوان نادر با جدیت صحبت میکردند تاکید داشتند که این پهلوان وجود واقعی داشته، جوانمردی به تمام معنا، این گفته ها بدون نوشتهای و نامی از نادر برای اثبات وجود نادر در زمان خود قانع کننده نبوده! بعضیها میگفتند پهلوان نادر کشاورز بود، برخیها اظهار میداشتند کلهپز بوده، این گفتههای ضد و نقیض سرنخی بود برای وجود پهلوان نادر، عشق به داستانهای پهلوانی فکر و ذکرم را مشغول کرده بود تا در مورد پهلوان نادر تحقیق کنم. در نتیجهی این تحقیقات گفتههای «ماموستا ملا علی شکیبا» یکی از عالمان و دانشمندان، وجود پهلوان نادر را برایم مسجل نمود، «ماموستا ملا علی شکیبا» تأکید کرد که خود شاهد و ناظر بوده که درعمارت آمانیه پهلوان نادر در حضورناصرالدین شاه، شعبان سیاه پهلوان پایتخت را زمین زده، گرچه گفتههای ماموستا ملا علی شکیبا قانع کننده بود اما هنوز به دنبال اثر مکتوبی بودم چون فکر میکردم و احساس میکردم چنین رخداد بزرگی باید در جایی ثبت شده باشد. خوشبختانه بعد از کاوشهای فراوان معلوم شد درجلد دوم تاریخ «حضرت آیت الله مردوخ» در مورد کشتی پهلوان نادر و شعبان سیاه مطالبی نوشته شده که خود حضرت آیت الله مردوخ شاهد این واقعه بوده و پیروزی پهلوان نادر را دیدهاند.
پهلوان گمنام و کم ادعای کردستانی، پهلوان پایتخت را مغلوب میکند و با فروتنی صحنهی نبرد را ترک میکند و درس مردانگی و جوانمردی را به پهلوان پایتخت و شاه ایران دیکته میکند تا الگو و منش و یادگاری باشد برای پهلوانان بعدی کٌردستان و این پیامی است برای نسلهای آینده
در کتاب آینهی سنندج تألیف مرحوم برهان ایازی در صفحهی 817 پیروزی پهلوان نادر را بر اساس شنیدههایی که شنیده تحریر نموده، بنابراین کشتی گرفتن پهلوان نادر با شعبان سیاه را باید نقطه عطفی در تاریخ ورزش باستانی کٌردستان دانست. چرا؟ چون پهلوان گمنام و کم ادعای پهلوان پایتخت را مغلوب میکند و با فروتنی صحنهی نبرد را ترک میکند و درس مردانگی و جوانمردی را به پهلوان پایتخت و شاه ایران دیکته میکند تا الگو و منش و یادگاری باشد برای پهلوانان بعدی کٌردستان و این پیامی است برای نسلهای آینده. ورزش باستانی یک تاریخ است یک فرهنگ است، فرهنگی بسیار غنی و دینی و جذاب، نادر بر این عقیده و باور بود در آئین پهلوانی ساختن مرکب تن فقط وسیلهای است برای تاختن در ساحت زندگی و غلبه بر هوای نفسانی تا منشهای انسانی ره مقصود پویند و از ارزشهای نیک نگهبانی باشند، تا حقگوئی و جوانمردی و شرافت حاصل شود و در آوردگاه ستم، ستمدیدگان و محرومان رهایی بخشند و اگر امروز در قلب شهر سنندج زورخانهای به نام پهلوان نادر احداث شده، این مکان مقدس مدیون تاریخ است، تاریخی که برای کُردستان افتخار آفرید، در مورد زندگی نادر تحقیقات زیادی نمودم. نادر نه تشکیل خانوادهای داده و نه مال و دارایی از او به جای مانده.
داستانهای فراوانی از جوانمردی نادر و حمایت از مظلوم نقل شده و چون مکتوب نیست به آن اشارهای نمینمایم زیرا هرکس به نحوی سخن گفته که برخی از آنهایی که شنیدهام داستانهای تخیلی است و خود ساخته مردم است. نقطهی روشن زندگی نادر کشتی گرفتن او با پهلوان دربار است. در اشعاری نوشته شده کل ماجرای کشتی گرفتن را بیان میکند بدون اینکه نیازی به شرح و تفسیر باشد. بعضیها ایراد گرفته و از بنده انتقاد کردهاند که شرح حال گذشتگان و تکرار آن نه سودی دارد و نه لزومی! در پاسخ این دوستان عزیز عرض میکنم، این نوشتهها و یادداشتها عشق و علاقه است، عشق به حماسه و افسانه. ضمناً میخواهم پاسخ این دوست عزیز را معطوف کنم به نامهی یک دانشآموز اهل کلمبیا. نامهی این دانشآموز پیامی است از زندگی برای همهی انسانها. نامهی این دانشآموز که در مقدمهی یکی از کتابهای مرحوم خلیل جبران خلیل نوشته شده، ترسیم زندگیست برای هر برهه از زمان. این دانش آموز چنین مینویسد: «روزگار کنونی نسبت به طول تاریخ در اشتباه است، ساختمانهایمان را بلندتر و بلندتر میسازیم اما احساساتمان کوتاهتر و کوتاهتر شده، آزاد راههایمان را پهنتر ساختهایم اما نظر و دیدگاهمان تنگتر شده، بیشتر خرج میکنیم و کمتر دریافت میکنیم. زیادتر هزینه میکنیم و کمتر لذت میبریم، خانههایمان بزرگتر شده اما خانوادههایمان کوچکتر شده. توانمندیهای بیشتر داریم ولی مشکلات فراوان شده. دارو فراوان داریم، ولی سلامتی کاهش یافته. زیاد حرف میزنیم، کمتر عشق میورزیم. تجملگرایی سرسامآور شده است، ولی از گذشتگان، گذشتگانی که ساده زیستند با شرف و آبرو قناعت کردند، روزها را به شب پیوند میدادند و ماه را به فصل و فصل را به سال با سرافرازی میگذراندند، کمتر خبر داریم».
پربیننده ترین
- ● جادوی کلام در گل و سیمان؛ روایت خالق مجسمههای سفید، هادی ضیالدینی
- ● مرگ و زندگی در آتش آبیدر: بازماندهای که در چشمان مرگ نگریست
- ● فروپاشی پدرسالاری در نگاه جامعهشناسانه
- ● جنگ قدرت در میدان زبان – نبردی جهانی، بیصدا اما ویرانگر
- ● زندگی و هنر یک ویلون نواز سنندجی
- ● سنندج در گره زمان و مکان؛ از مدیریت نابینا تا شورای خوابآلود
- ● توسعهی کردستان در ترازوی گفتوگو و شفافیت، وعده یا واقعیت؟
- ● یادگارهای مستطیل سبز؛ بهانهای برای واکاوی جاماندگیِ فوتبال کردستان
- ● زنِ خوب یا جهانِ بد؟ تحلیل شخصیتهای نمایشنامهای که فضیلت را در تنگنا میگذارد
- ● حقوق توانیابان در سنندج همچنان نادیده گرفته میشود
- ● ۱۲۳ در دیواندره؛ تیمی کوچک با بار بزرگِ مداخله در بحرانهای اورژانسی
- ● نظام پزشکی: دوربین دراتاقهای عمل الزامی میشود
- ● حلقههای مفقوده توسعه فرهنگی در منطقه اورامانات
- ● «پاریزهر» سنندج طوفانی شد؛ پیروزی قاطع ۴ بر ۱ و پایان نیمفصل
- ● کردستان و ضرورت اجماع نخبگانی؛ بازخوانی یک نیاز فراموششده در مسیر توسعه
آخرین اخبار
- ● سنندج در گره زمان و مکان؛ از مدیریت نابینا تا شورای خوابآلود
- ● تأخیر در پرداخت مطالبات سلامت؛ تعرفهها بیاثر و هزینه بیماران بیشتر میشود/ بررسی علل عدم اجرای ماده ۳۸ قانون در دستور کار سازمان بازرسی قرار می گیرد
- ● ۱۲۳ در دیواندره؛ تیمی کوچک با بار بزرگِ مداخله در بحرانهای اورژانسی
- ● حلقههای مفقوده توسعه فرهنگی در منطقه اورامانات
- ● حقوق توانیابان در سنندج همچنان نادیده گرفته میشود
- ● زنِ خوب یا جهانِ بد؟ تحلیل شخصیتهای نمایشنامهای که فضیلت را در تنگنا میگذارد
- ● «پاریزهر» سنندج طوفانی شد؛ پیروزی قاطع ۴ بر ۱ و پایان نیمفصل
- ● آتش هیرکانی چالوس همچنان در جریان است
- ● یادگارهای مستطیل سبز؛ بهانهای برای واکاوی جاماندگیِ فوتبال کردستان
- ● پ.ک.ک از منطقه راهبردی زاب خارج شد
- ● نظام پزشکی: دوربین دراتاقهای عمل الزامی میشود
- ● مرگ و زندگی در آتش آبیدر: بازماندهای که در چشمان مرگ نگریست
- ● کردستان و ضرورت اجماع نخبگانی؛ بازخوانی یک نیاز فراموششده در مسیر توسعه
- ● زندگی و هنر یک ویلون نواز سنندجی
- ● فروپاشی پدرسالاری در نگاه جامعهشناسانه